معنی تاج هدائن - جستجوی لغت در جدول جو
تاج هدائن
تازاندن
ادامه...
تازاندن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تیب هدائن
دولا شدن و باسن را به هوا بردن
ادامه...
دولا شدن و باسن را به هوا بردن
فرهنگ گویش مازندرانی
ا هدائن
آبیاری کردن
ادامه...
آبیاری کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
رج هدائن
نشان دادن، راهنمایی کردن
ادامه...
نشان دادن، راهنمایی کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
ته هدائن
بالا کشیدن، حرام خواری، فرو بردن، خوردن
ادامه...
بالا کشیدن، حرام خواری، فرو بردن، خوردن
فرهنگ گویش مازندرانی
تن هدائن
آرام شدن، مطیع شدن، رام شدن، پذیرفتن، به جلو هول دادن، نزدیک
ادامه...
آرام شدن، مطیع شدن، رام شدن، پذیرفتن، به جلو هول دادن، نزدیک
فرهنگ گویش مازندرانی
تو هدائن
تابیدن، حرارت بخشیدن نور خورشید، تاب دادن
ادامه...
تابیدن، حرارت بخشیدن نور خورشید، تاب دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
تل هدائن
تکان مختصر دادن، فشار آوردن کم، لم دادن، دراز کشیدن
ادامه...
تکان مختصر دادن، فشار آوردن کم، لم دادن، دراز کشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
تش هدائن
کتک، ضربه زدن با دست به طور ناگهانی
ادامه...
کتک، ضربه زدن با دست به طور ناگهانی
فرهنگ گویش مازندرانی
تغ هدائن
تغ هدائن، راست و استوار نشستن که گاه نشان خود بینی است، دراز کشیدن
ادامه...
تغ هدائن، راست و استوار نشستن که گاه نشان خود بینی است، دراز کشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
ماچ هدائن
بوسیدن، بوسه زدن
ادامه...
بوسیدن، بوسه زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
لاس هدائن
کش دادن، کش دار بودن، دست مالی زنان و گفتگوی مطایبه آمیز
ادامه...
کش دادن، کش دار بودن، دست مالی زنان و گفتگوی مطایبه آمیز
فرهنگ گویش مازندرانی
گال هدائن
سرخ شدن، گل انداختن
ادامه...
سرخ شدن، گل انداختن
فرهنگ گویش مازندرانی
کاب هدائن
فشار وارد کردن، اصرار ورزیدن
ادامه...
فشار وارد کردن، اصرار ورزیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
خاش هدائن
بوسیدن
ادامه...
بوسیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
جان هدائن
جان دادن، مردن
ادامه...
جان دادن، مردن
فرهنگ گویش مازندرانی
تج هدائن
دراز کشیدن
ادامه...
دراز کشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
تکان هدائن
تکان دادن
ادامه...
تکان دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
تکم هدائن
تکان دادن
ادامه...
تکان دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
توان هدائن
خسارت پرداختن، جریمه دادن
ادامه...
خسارت پرداختن، جریمه دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
توش هدائن
ضربه زدن، سرعت دادن
ادامه...
ضربه زدن، سرعت دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
توک هدائن
گذاشتن چوب قیم در زیر شاخه های پرمحصول درخت
ادامه...
گذاشتن چوب قیم در زیر شاخه های پرمحصول درخت
فرهنگ گویش مازندرانی
تفت هدائن
حرارت دادن
ادامه...
حرارت دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
تراش هدائن
پرداخت نمودن و شکیل ساختن تنه ی درخت با تراشیدن شاخه های
ادامه...
پرداخت نمودن و شکیل ساختن تنه ی درخت با تراشیدن شاخه های
فرهنگ گویش مازندرانی
تالم هدائن
به تاراج دادن
ادامه...
به تاراج دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
تاجنی هدائن
به تاخت بردن اسب
ادامه...
به تاخت بردن اسب
فرهنگ گویش مازندرانی
پاس هدائن
انبوه شدن، متراکم گشتن
ادامه...
انبوه شدن، متراکم گشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
پاش هدائن
پخش کردن، پاشیدن
ادامه...
پخش کردن، پاشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
باد هدائن
به باد سپردن، در معرض باد قرار دادن، بوجاری کردن گندم و
ادامه...
به باد سپردن، در معرض باد قرار دادن، بوجاری کردن گندم و
فرهنگ گویش مازندرانی
بال هدائن
رماندن گوسفندان و هدایت آن ها در یک مسیر مشخص و از پیش تعیین
ادامه...
رماندن گوسفندان و هدایت آن ها در یک مسیر مشخص و از پیش تعیین
فرهنگ گویش مازندرانی
تاهدائن
کش دادن، دنباله دار شدن
ادامه...
کش دادن، دنباله دار شدن
فرهنگ گویش مازندرانی